كوه
پنجشنبه يه نور چشمي دلش گرفته بود با هم رفتيم به دل صحرا و كوه و دشت و دمن .......... ************* باز نوشت: به خدا عکس گذاشتم دعوام نکنید مخصوصا خاله جونش سروين توي ماشين خواب بود منم اولين بار بود كه به علم رو توي كوه رانندگي مي كردم خلاصه با سلام وصلوات ترس جاده پرپيچ وخم والبته نازك را طي كرديم و رسيديم جايي كه مي شد هم ماشين رو پارك كرد ومهمتر اينكه آبي هم روان بود وقتي رسيديم نازدانه هم بيدار شد وسرمست از اينكه اينجا كجاست زد زير خنده خنده وشادي بود كه توي چشمان دخترقشنگم موج مي زد پتويي كه روي سروين بود را انداختيم زيرمان و نشستيم لب آبي كه از دل كوه سرازير مي شد خيلي جالب بود وقتي...