سروین خانومسروین خانوم، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

نی نی مامان ودادا

کاردستی دیشب

داشتم کارهامو میکردم دیدم هیچ صدایی تو خونه نمی آد........................ بله سروین خانوم طبق معمول رفتین سراغ کیف بنده وسط اتاق کیف محل کارم پخش بود هر چی CD و......... بود کف رمین  بودن گویا مقبول شمانیفتاده بود از قضا کیف مهمونی را مشاهده نموده و کلی خوشحال شده بودی خلاصه وقتی آمدم توی اتاق با این قیافه روبرو شدم بچم بلدم نیست همه را مالیده به لپ هاش     ...
3 خرداد 1391

روز مادر

ديروز با باباي آمديت سراغ من...... .....عکس هدیه ام در ادامه مطلب اضافه شد...........................       صورت خوشگلت عين ماه مي درخشيد چشماتو تا حالا اينطوري نديده بودم به محض اينكه من رو ديدي گفتي مامان روزت مبارك بعدم كاردستي ونقاشي رو كه با اون دستاي كوچيك  و هنرمندت درست كرده بودب رو دادي دستم واي خدا اون لحظه دوست داشتم به همه نقاشي تو رو نشون بدم وبگم نگاه كنيد اينو دخترم برام كشيده پايين نقاش هم يه قلب كشيده بودي با مداد قرمز كه خودت گفتي قلب منه مامان براي شما كشيدم آخه فرشته بهشتي 2 ساله الهي قربون اون قلب مهربونت بشم كه زودي تا من چشمامو بستم دستمو بوسيدي مگه من چي مي خوام ازخدا اين بهترين هديه...
3 خرداد 1391

روز معلم

براي روز معلم تو مهد سروين اينا كلي زحمت كشيديم واز خودم تلاش بروز دادم ....... براي تك تك مربيا وخاله ها ومديرش  كارت تبريك درس كردم اينام عكساشه         ...
11 ارديبهشت 1391

برف بازی شبانه

دیشب، نه کلا دیروز از صبح همینطوری برف آمد وآمد تا دم دمای صبح دخمل طلای ما هم که عصر حسابی تا ساعت 7/5  ،8 خواب بود خلاصه خستگیش هم در رفته بود منم از موقعیت استفاده کردم وکلی کار عقب موندم رو انجام دادم ب عد از شام و... ساعت 11: سروین جون بریم بخوابیم سروین:نه خوابم نمی آد بریم اتاق من بازی کنیم رفتیم خونه سازی هاشو اوردیم وشروع کردیم به بازی ساعت 11/5 : سروین مامان من خوابم می آد سروین: نخوابیم (با حالت کشدار) بریم خمیر بازی من :باشه  و رفتیم دوباره توی اتاق دختر گل سرحالم و خمیر ها رو آوردیم بازی تو همین حین من که حسابی خوابم می آمد چشمام رفت روی هم سروین: نخوا...
5 ارديبهشت 1391

سفال بازي

با توجه به علاقه شديد سروين به بازي به فكرم رسيد بريم سراغ يه بازي جديد كه نوع فعاليت ش با بقيه بازي هاي كه تا بحال انجام داده متفاوته.......... بعد جستجوي زياد بالاخره چشمم خورد به گل سفال بدون معطلي خريداري شده  و شب بساط بازي گل بازي رو تو خونه پهن كرديم به قول مسيحا اول گذاشتم خودش حسابي با گل ها و قالبهاش  آشنا بشه بعد هم با همشروع كرديم به بازي سروين با هر چيزي كه بشه ساخت اول به تعداد بي شماري توپ درست مي كنه در ابعاد مختلف بعد كرم خلاصه با كمك هم شروع به ساختن يه ليوان كرديم يه خونه يه خرگوش  يه آدمك البته اين سه تاي آخري رو با  قالب  درستيديم  هدفم اين بود كه يه ذره كثيف كاري ياد بگيره از بس اين فر...
5 ارديبهشت 1391
1