سروین خانومسروین خانوم، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

نی نی مامان ودادا

برف بازی شبانه

1391/2/5 9:31
نویسنده : مامان
663 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب، نه کلا دیروز از صبح همینطوری برف آمد وآمد تا دم دمای صبح دخمل طلای ما هم که عصر حسابی تا ساعت 7/5  ،8 خواب بود خلاصه خستگیش هم در رفته بود منم از موقعیت استفاده کردم وکلی کار عقب موندم رو انجام دادم{#emotions_dlg.e28}

بعد از شام و... ساعت 11:
سروین جون بریم بخوابیم
سروین:نه خوابم نمی آد بریم اتاق من بازی کنیم
رفتیم خونه سازی هاشو اوردیم وشروع کردیم به بازی
ساعت 11/5 :
سروین مامان من خوابم می آد {#emotions_dlg.e13}
سروین: نخوابیم (با حالت کشدار)
بریم خمیر بازی
من :باشه 

و رفتیم دوباره توی اتاق دختر گل سرحالم

و خمیر ها رو آوردیم بازی تو همین حین من که حسابی خوابم می آمد چشمام رفت روی هم
سروین: نخواب دیگه ؟{#emotions_dlg.e24}اه  بازی کنیم نگاه کن حلزون درست کردم
 .
.
.
.
.
.
دیگه جدی تصمیم گرفتم همراهیش کنم وبلند شدم شروع کردیم به بازی خوب طفلی عصر خوابیده بود!
.
.
.
.
.
من : سروین بیا بریم برف بازی{#emotions_dlg.e11}

سروین زودتر از من جلوی در بود
و رفتیم جلوی در حیاط در را باز کردیم وبرف هارا بهش نشون دادم
اول کمی نگران بود بعد کم کم خودش هم آمد جلو  ونشست
یه چند تای گلوله برفی زدیم به درختا وطناب ها کلی برف ریخت زمین و تو هم مادر خیلی ذوق کردی

بعدش هم تو قابلمه بازیت برف تمیز وتازه رو برداشتیم آمدیم  تو خونه

با چرخهای پازلت هم شروع کردیم قالب درست کردن


 

 

کار قالب درست کردن که تموم شد برفات آب شده بودن

 

 

وبه پیشنهاد سروین رفتم دوباره برف آوردیم {#emotions_dlg.e20}

وبازی با برف  مجددا شروع شد

وقالب زدن وغذا پختن 

سروین : مامان بریم برف بیاریم

من: بریم

برف بازی

 

دوباره:

 

وبه پیشنهاد سروین رفتم دوباره برف آوردیم{#emotions_dlg.e7}

وبازی با برف  مجددا شروع شد

وقالب زدن وغذا پختن 

سروین : مامان بریم برف بیاریم

من: بریم{#emotions_dlg.e31}{#emotions_dlg.e45}

آنقدر که دیگه خودت چیزی نگفتی وقتی هم خواستیم بریم بخوابیم خمیر بازی هات و قابلمه برفتو آوردی کنار خودت  تو رختخواب

خواب های خوب ببینی مامان جون الهی فدات شم

 

صبح:

بیدار شدم برم نماز بخونم  سروین انگار بو میکنه سریع از جاش بلند شده آمد می گه من خوابم نمی آد نمی خوابم

من : باشه مامان {#emotions_dlg.e25}

 

 

 

 

 

یادم باشه دیگه به هرقیمتی شده عصر نمی گذارم بخوابی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مسیحا
18 آبان 90 13:41
ای عزیییییییییییییییییییزمی با اون خلاقیتت

خانم گل ..سرش خوب شد؟؟؟ انشالله که سلامت و شاد باشین همیشه


ممنون بهتره فقط جاش مونده
مامان بیتا
18 آبان 90 14:48
دوستان عزیز سلام منتظر حضور پر مهر شما در نمایشگاه اسباب بازی و سرگرمی های کودک و نوجوان هستیم. هیچ شادی نیست اندر این جهان /برتر از دیدار روی دوستان جت رو ........هدیه خلاقیت
ناهید مامان ویانا
7 آذر 90 18:52
باریکلاه به تو مامان پر حوصله
افرین به دخملی با پشتکارش


مسی
9 آذر 90 14:28
جوابیدم در ادامه مطلب
مامان محمدين
21 فروردین 91 13:40
سلام عزيزم! يعني شما يه مامان تيري هستين؟؟؟؟؟؟ چه عااااااااالي.

خيلي خوشحال شدم از آشنائيت.

ميشه دقيقا لينك اون نماز رو برام بذاري كه من مطمئن بشم. راستش سپردم مامانم بخونن!

خودم هم انشاالله . دعا كن براي توفيقم

يعني ما تو ني ني سايت با هم چت كرديم؟؟؟ يا نه؟

خولااااااااصه خوشحالم از آشنائيت

اميدوارم بيشتر ببينمت.





سلام بله لينكش رو تو وبلاگت ميذارم آخرين پست بايد برم پيداش كنم همچنين بله چت كرديم كم ولي دوستيم ديگه