سروین خانومسروین خانوم، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

نی نی مامان ودادا

روز معلم

براي روز معلم تو مهد سروين اينا كلي زحمت كشيديم واز خودم تلاش بروز دادم ....... براي تك تك مربيا وخاله ها ومديرش  كارت تبريك درس كردم اينام عكساشه         ...
11 ارديبهشت 1391

من

همه چیز متعلق به شما شده آمدیم بریم بیرون قدم بزنیم به محض اینکه در خونه را باز کردم وآمدیم تو کوچه سروین سوال میکنه : ماشینم ؟ مامان :چی ؟                  سروین :ماشینم ؟ نیست؟ مامان : آهان! بابای بردش رفته سر کار           سروین: ب ابا رفته سرکار  می خوام با  موبایلم زنگ بزنم سروین امده جلو مامان گوشیمو بده  مامان : مامان جون گوشیت تو اتاق خودته سروین: نه گوشی ام تازه فهمیدم گوش من جزو اموال شما شده!! ...
5 ارديبهشت 1391

برف بازی شبانه

دیشب، نه کلا دیروز از صبح همینطوری برف آمد وآمد تا دم دمای صبح دخمل طلای ما هم که عصر حسابی تا ساعت 7/5  ،8 خواب بود خلاصه خستگیش هم در رفته بود منم از موقعیت استفاده کردم وکلی کار عقب موندم رو انجام دادم ب عد از شام و... ساعت 11: سروین جون بریم بخوابیم سروین:نه خوابم نمی آد بریم اتاق من بازی کنیم رفتیم خونه سازی هاشو اوردیم وشروع کردیم به بازی ساعت 11/5 : سروین مامان من خوابم می آد سروین: نخوابیم (با حالت کشدار) بریم خمیر بازی من :باشه  و رفتیم دوباره توی اتاق دختر گل سرحالم و خمیر ها رو آوردیم بازی تو همین حین من که حسابی خوابم می آمد چشمام رفت روی هم سروین: نخوا...
5 ارديبهشت 1391

گردش هفتگی

اولین یاد داشتم تو سال جدیده وای سال تحویل امسال خیلی سخت بود بابایی سرکار بود ومن شما هم تنها بودیم با نا امیدی تمام  هفت سین را چیدم بعید بود سروین ساعت ٨ صبح بیدار بشه ولی از لطف خدا دسته گلم دقیقا قبل از تحویل سال بیدار شد وبا هم سر سفره هفت سین خوشگل سنتی با طرح مرغ نشستیم اما امروز از وقتی هوا و روزگار اجازه می ده تقریبا هر وقت که بشه میریم بیرون بقول سروین بیریم یه قدمی بزنیمقربون اون قدمهای کوچولوت فرشته مهربون خلاصه اینکه امروز هم بعد از تقریبا یه هفته بارون بهشتی که هوای سمی شهر مون رو عین شمال کرده بود رفتیم یه قدمی بزنیمهر چند که دیروزم یه قدمی اطراف خونه زده بودیم   این دلبند نازین هر پارکی را د...
5 ارديبهشت 1391

سفال بازي

با توجه به علاقه شديد سروين به بازي به فكرم رسيد بريم سراغ يه بازي جديد كه نوع فعاليت ش با بقيه بازي هاي كه تا بحال انجام داده متفاوته.......... بعد جستجوي زياد بالاخره چشمم خورد به گل سفال بدون معطلي خريداري شده  و شب بساط بازي گل بازي رو تو خونه پهن كرديم به قول مسيحا اول گذاشتم خودش حسابي با گل ها و قالبهاش  آشنا بشه بعد هم با همشروع كرديم به بازي سروين با هر چيزي كه بشه ساخت اول به تعداد بي شماري توپ درست مي كنه در ابعاد مختلف بعد كرم خلاصه با كمك هم شروع به ساختن يه ليوان كرديم يه خونه يه خرگوش  يه آدمك البته اين سه تاي آخري رو با  قالب  درستيديم  هدفم اين بود كه يه ذره كثيف كاري ياد بگيره از بس اين فر...
5 ارديبهشت 1391

کارهای جدید دخترم

خوب فکر کنم طلسم تنبلی مامان هم شکسته شد  از کارهای جدیدت بگم که دلم ریسه میره و دوست دارم حسابی بچلونمت  واون لحظه فکر میکنم این دنیا فقط من هستم وتو ودیگر هیچ سروین جونم یاد گرفتی خودت از یخچال آب بر می داری و میخوری و دوباره لیوان رو می ذاری سر جاس -هرچیزی رو که نخوای می بری میاندازی تو ظرفشویی ومیگی انداختم آشغالی -قشنگ جملات رو کامل می گی بخصوص : مامان از پیشی می ترسم (با اینکه اصلا نترسوندمت وتازه  سعسی کردم با هاش دوست بشی ولی هنوز راه حلی پیدا نکردم) -موهای بابایی ومامان رو شونه میکنی وبرامون کش می زنی اگه گل سر دم دستت باشه با گل سر می بندی -از هیچ سر سره ای هم نمی ترسی و حتی اگه بلند ترین سرسره هم باشه خو...
27 شهريور 1390

مقدمات تولد دوسالگی

مامانی دختر گلم خیلی الکی این چند وقت سرم شلوغه ولی دارم یه کارایی می کنم برای تولد دوسالگیت دوست دارم بهتر از پارسال برگزار کنم فعلا دارم مقدماتشو آماده مکنم . آخی چه زود گذشت انگار همین دیروز بود که یه ذره اندازه کف دست بودی واز ترس اینکه مثل ماهی لیز نخوردی اینقدر محکم می گرفتمت بغل که گاهی دست خودم درد می گرفت قربون شیطونی هات بشم جدیدا هر روز عصر که از مهد می آییم خونه حتماباید توحیاط مهد تاب بازی کنی بعد بیای بیرون . حول وحوش یک ماهی هست که جیشت را اعلام میکنی ولی بعدش که کارت تموم می شه تواین چند روز تعطیلی تست کردم فکر کنم زود حالا بخوای آموزش دستشویی رفتن ببینی فعلا کارای مهمتری داری بهم  ریختن خونه تموم اسباب ابزی هاتو ی...
18 خرداد 1390