سروین خانومسروین خانوم، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

نی نی مامان ودادا

کارهای جدید دخترم

1390/6/27 11:42
نویسنده : مامان
733 بازدید
اشتراک گذاری

خوب فکر کنم طلسم تنبلی مامان هم شکسته شد 

از کارهای جدیدت بگم که دلم ریسه میره و دوست دارم حسابی بچلونمت  واون لحظه فکر میکنم این دنیا فقط من هستم وتو ودیگر هیچ

سروین جونم یاد گرفتی خودت از یخچال آب بر می داری و میخوری و دوباره لیوان رو می ذاری سر جاس

-هرچیزی رو که نخوای می بری میاندازی تو ظرفشویی ومیگی انداختم آشغالی

-قشنگ جملات رو کامل می گی بخصوص : مامان از پیشی می ترسم (با اینکه اصلا نترسوندمت وتازه  سعسی کردم با هاش دوست بشی ولی هنوز راه حلی پیدا نکردم)

-موهای بابایی ومامان رو شونه میکنی وبرامون کش می زنی اگه گل سر دم دستت باشه با گل سر می بندی

-از هیچ سر سره ای هم نمی ترسی و حتی اگه بلند ترین سرسره هم باشه خودت تنهایی بالا می ری و خیلی  خوشت میاد

جمعه که مسابقه فوتبال بود ما هم با مامان بزرگ  رفتیم پارک ، پارک گلبرگ  توش موتو شارژی کرایه می دادن با اینکه اولین بارت بود خیلی خوشت آمد کلی بازی کردی 

اولش سوار موتو کوچک شدی ولی وقتی دیدی بقیه بچه ها موتور هاشون با شما فرق میکنه وسرعت بیشتری داره سوار موتور های بزرگتر شدی بیچاره صاحب موتورهات همش نگران بود نتونی  خیلی خوش گذشت البته من از کت وکول افتاد از بس هم پات دویدم مبدا اتفاقی بیفته  اولش بلد نبودی ولی آخر هاش حتی فرمون رو هم خود کنترل می کردی خلاصه بعد از دو دور بازی خسته شدی  و رفتی سراغ سرسره وتاپ و...

اونجاهم با کیکیا وگلی دوست شدی

بعد دوباره رفتی سراغ سرسره بادی یه پسر شیطونی بود بنام علی  و دختر خالش ملیکا با ائنها طرح دوستی ریختی و خلاصه با کمک علی و پیشنهاد ملیکا از سرسره بادی که اتفاقا خیلی ارتفاع هم داشت رفتید بالا بازم مطابق معمول بعد از چند دور بازی خودت  مستقل شدی وراحت بالا میرفتی و سر می خوردی در همین حین از خوراکی هایی که مامان بزرگ ومامان آآورده بودیم شارژ می شدی واصلا دلت نمی خواست بیای مامان جون خیلی دیر شده بریم

سروین :ننننننننننننننننننننننه!

سروین بریم دوباره میایم  نننننننننننننه؟

خلاصه مسول سرسره بداد رسید وگفت شب شده پارک تعطیله  وبخاطر شما بقیه هم تعطیل شد بازیشون وبا گریه برگشتیم خونه 

دیروز هم که رفتیم پارک دیگه سرسره  ها روتحویل نمی گرفتی و دنبال موتور میگشتی قربون بازی کردنت بشم مادر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)