پتوي خرسي و صورتي
مامان من كاملا بي تقصيرم و كاملا هم مخالف
از همين الان بگم من در اين نقشه ظالمانه اصلا نقش نداشتم و كاملا هم با شما موافقم..........
همه مي دونن كه شما از دوران نوزادي يه دونه پتوي صورتي رنگ داري كه توش عكس خرس داره
فرقي نمي كنه كجا باشي مهموني مسجد عروسي خواب بيدار
اين پتو رو هميشه گفتم فكر مي كردم بايد با جهيزيه ات بهت مي دادم موقع عروسك بازي عروسك هاتو باهاش مي خوابوندي سفره مي انداختي بالشت بود چادرت بود روسريت هم بود ولي يه بدي داشت اينكه وقتي مي گرفتي دستت ناخود آگاه انگشت شستت رو مي مكيدي واين باعث نگراني ما شده بود
همين نگراني هم باعث شد پدرت اين اقدام ناجوانمردانه رو انجام بده
تقريبا عزيز دلم هميشه سعي مي كردم وقتي بيرون نيريم من از عمد پتوي عزيزت رو جا بذارم تا وابستگي ات كمتر بشه چند روز پيش از مهموني بر گشتيم و با نقشه قبلي پتو جامونده بود به محض ورود اولين چيزي رو كه سراغ گرفتي پتوت بود بابا جون مهربون هم سريع پتو رو بالاي كمد ورودي جاسازي كرد
خلاصه بعد از كلي گشتن وما دونفر هم از همه جا بي خبر نازدلكم مشغول بازي شدي توي بازي رفتي روي كابينت هاي آشپزخونه و از اونجا كاملا كمد ورودي و طبقات بالاش مشخص هست يه دفع با ذوقي وصف نشدني داد زني مامان مامان جون پتوي من اونجا اون بالا ديدي پيداش كردم بعد هم قرار شد بعد از بازي بريم برش داريم همون موقع پدر مهربونت بدون هماهنگي پتو رو قايم كرد وقتي مي خواستيم بريم با ها برش داريم اثري از پتوي قشنگ و دوست داشتني شما نبود واي خدا چقدر اشك ريختي و بغض كردي بماند بماند كه همپاي شما من هم گريه كردم
از اون روز هركس رو مي بيني اولين چيزي كه مي گي اينه كه نون خشكي آمده و پتوت رو برده
خيلي سخته برات دوري از اون واقعا جونت بهش وصل ولي مگه بابت اينا رو گوش ميده اندازه شير گرفتنت داري سختي ميكشي
من كه بعيد مي دونم اين انگشت مكيدن فراموش بشه هر چند كه نون خشكي شرط كرده اگه انگشتت رو نخوري پتوت را پس بده تا الان هم هر روز ماشينش پنچره شده يا اينكه خرابه
آرزوي روزي رو مي كنم كه بدون اينكه وابستگي ها بچه گي هات آسيبي ببينن بتونيم چيزي بهت ياد بديم