سروین خانومسروین خانوم، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

نی نی مامان ودادا

پتوي خرسي و صورتي

1391/10/25 10:59
نویسنده : مامان
920 بازدید
اشتراک گذاری

مامان من كاملا بي تقصيرم و كاملا هم مخالف

از همين الان بگم من در اين نقشه ظالمانه اصلا نقش نداشتم و كاملا هم با شما موافقم..........

همه مي دونن كه شما از دوران نوزادي يه دونه پتوي صورتي رنگ داري كه توش عكس خرس داره

فرقي نمي كنه كجا باشي مهموني مسجد عروسي خواب بيدار 

اين پتو رو هميشه گفتم فكر مي كردم بايد با جهيزيه ات بهت مي دادم موقع عروسك بازي عروسك هاتو باهاش مي خوابوندي سفره مي انداختي  بالشت بود  چادرت بود روسريت هم بود ولي يه بدي داشت اينكه وقتي مي گرفتي دستت ناخود آگاه انگشت شستت رو مي مكيدي  واين باعث نگراني ما شده بود

همين نگراني هم باعث شد پدرت اين اقدام ناجوانمردانه رو انجام بده

تقريبا عزيز دلم هميشه سعي مي كردم وقتي بيرون نيريم من از عمد پتوي عزيزت رو جا بذارم تا وابستگي ات كمتر بشه  چند روز پيش از مهموني  بر گشتيم و با نقشه قبلي پتو جامونده بود به محض ورود اولين چيزي رو كه سراغ گرفتي پتوت بود بابا جون مهربون هم سريع پتو رو بالاي كمد ورودي جاسازي كرد

خلاصه بعد از كلي گشتن  وما دونفر هم از همه جا بي خبر نازدلكم مشغول بازي شدي توي بازي رفتي روي كابينت هاي آشپزخونه و از اونجا كاملا كمد ورودي و طبقات بالاش مشخص هست يه دفع با ذوقي وصف نشدني داد زني مامان مامان جون پتوي من اونجا اون بالا  ديدي پيداش كردم بعد هم قرار شد بعد از بازي بريم برش داريم همون موقع پدر مهربونت بدون هماهنگي پتو رو قايم كرد وقتي مي خواستيم بريم با ها برش داريم اثري از پتوي قشنگ و دوست داشتني شما نبود واي خدا چقدر اشك ريختي و بغض كردي بماند بماند كه همپاي شما من هم گريه كردم

از اون روز هركس رو مي بيني اولين چيزي كه مي گي اينه كه نون خشكي آمده و پتوت رو برده

 

خيلي سخته برات دوري از اون واقعا جونت بهش وصل ولي مگه بابت اينا رو گوش ميده اندازه شير گرفتنت داري سختي ميكشي

من كه بعيد مي دونم اين انگشت مكيدن فراموش بشه هر چند كه نون خشكي شرط كرده اگه انگشتت رو نخوري پتوت را پس بده تا الان هم  هر روز ماشينش پنچره شده يا اينكه خرابه

آرزوي روزي رو مي كنم كه بدون اينكه وابستگي ها بچه گي هات آسيبي ببينن بتونيم چيزي بهت ياد بديم

پسندها (2)

نظرات (13)

عشق
25 دی 91 11:54
الهی قربونت برم عزیزم.اشک منو در آوردی خاله جون.الهی هیچ وقت چیزهایی که برات مهمه از دستت نره
مامان مانلی
25 دی 91 14:40
سلام امیدوارم خوب خوب باشید. ممنون که بهم سرزدی و احوالپرس من ومانلی بودی. خیلی خوبه که آدم دوستای خوبی مثل شما داشته باشه.
مامان مانلی
25 دی 91 14:42
ای وای عزیزم . چقدر سخته. من هم از این داستانها با مانلی زیاد دارم. البته نه به شدت فرشته شما. ولی طفلکی حسابی اذیت شده مخصوصا اینکه یه بار پیداش کرده و بعد هم بازم گمش کرده.
نی نی طاها
30 دی 91 18:23
نه!!!!!
سروین نازنینم من میدونم تو چه غصه ای میخوری
من به مامان و اقای نون خشکی اون روز تو رستوران گفتم که منم همچین پتویی داشتم و دارم و حتی با جهیزیه ام اوردم خونه شوهر
خب مگه چیه؟!
الانم دارمش و اگه کنار گذاشتمش برای این نبوده که فراموشش کرده باشم نه ! برای این بوده که دیگه الیافش تحمل شستشو رو نداشته و ترسیدم بپاشه
الانم گاهی میرم بغلش میکنم و میبوسمش برام یاداور تمام دوران کودکیه

من شخصا از اقای پدر خواهش میکنم پتو رو بده به بچه خب دههههه
اعصاب نمیذارین برای ادم
شاید دوری و فراغ پتو شصت مکیدن رو تشدید کنه
من اینقدر برای سروین غصه خوردم که الان میخوام برم پتو خودم رو بغل کنم





باور كن تمام لحظه ها و ثانيه هاي روزهاي اول خودمم هم همپاي سروين بغض مي كردم ولي چه كنم مي ترسم حرف باباي زمين بيفته
جالبه كه دقيقا پيش بيني ام درست درآمد و سروين همچنان انگشت خودش را موقع خواب مي مكد
مهفا
2 بهمن 91 19:01
من نفهمیدم یعنی واقعا" برده بودنش یا خودتون قایمش کردین !!!
ببین این وابستگیه بچه ها به وسایلشون خیلی عادیه و خیلی زود فراموش می کنن ...اگه واقعا" برده شده من جای شما بودم یه پتو همونجوری براش می خریدم ....واقعا" ضربه روحیش سنگین تره ....ما مادر پدرا فکر می کنیم بچه وابسته می مونن ولی هرچیزی سنی داره ...من هیچ وقت یادم نمیره امیر علی من مدت زیادی عاشق کلید بود یعنی هرجا می رفت چندتا کلد توی جیبو و دستش بود ...همه تو ی فامیل می شناختنش ....باورت میشه همین دیروز داشتم اسباب بازیهاشو جمع می کردم چشمم خورد به کلیداش بعد به همسرم گفتم چقدر زود می گذره ...
بچه خواهرشوهرم من هم همین جور وابسته پتوش بود ولی الان که بزرگترشده اصلا اونجوری نیست...

ببخشد این یک تجربه مادرانه بود...


باباي مهربون قايمش كرده
مریم
7 اسفند 91 16:21
امیدوارم پتوی خوشکلش رو فراموش کنه.ولی به نظرم سریع یه چیزی رو جایگزین میکنه.
مامان محمدین
20 خرداد 92 23:03
عزیزم توی تربیت شما عامل باید باشی. و با اطمینان بهت میگم پدر باید فقط پشتیبانی کنه. کار پدر درست نبوده. مکیدن شصت چون فقط زمان پتو داشتن بوده و میتونسته محدود بشه به یه ساعت خاص در روز ایرادی نداشت اینا نظرات کاملا کارشناسانه منه
خاله پارمیدا
23 تیر 92 12:18
خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی تو دنیا فهمید که تو انگار نیمه ی گمشدمی تو زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده روز تولدم برام فرشتشو فرستادهپیش ما هم بیاین اگه دوست داشتین به نی نی ما هم رای بدین کد 269 رو به 200008080200 ار سال کن
افسانه مامان امیرها
31 تیر 92 11:13
بابا خیییییییییییییلی ظالمین ولش کنین حالا یکی داره با یه چیزی حال می کنه ها هی گیر بدید بعد میگن چرا بجه رفته معتاد شده خب از اینجا شروع میشه دیگه
شبنم
26 مرداد 92 13:54
سلام دوستان عزیزم این کلوپ تازه راه اندازی شده تا بتونید از عکس های فرزند عزیزتون با هزینه ای کم کلیپ داشته باشید هر سئوالی دارید در این بخش مطرح کنید در اولین فرصت پاسخ داده می شه http://babyclip.persianblog.ir/ همچنین طراحی تقویم سال 93 با عکس کودک دلبندتان انجام میشود ،از طرح های ما دیدن فرمائیدبهترین هدیه برای عیدی دادن به اقوام نزدیک
پریسا
29 شهریور 92 12:35
خدای من!این چه کاریه.سروین من هم یه لحاف داره که جزیی از خانواده ماست!قراره وقتی دانشگاه هم رفت یک تکه اش رو با خودش ببره!بچه ها با این چیزا احساس امنیت می کنن. مکیدن انگشتش هم ربطی به پتو نداره.سعی کنید این رفتار رانادیده بگیرید البته تا 5 سالگی.راهکارهایی هست که اگه خواستی برات خواهم نوشت.
مامان محمدین
3 تیر 93 15:18
سروین جان نمیخوای وبت رو کم کم آپ کنی؟ چه خبر از کوچولوی جدیدددددت ؟
سحر
23 تیر 93 14:23
*************************** *******\/***\/****\/********** *******/\***/\****/\********** *******||***||****||********** *******||***||****||********** ***(---------------------------------)***** ***(-----------تولدت مبارک-------)***** ***(---------------------------------)***** ***(---------------------------------)***** ****************************