منزل نو
عزيزم هنوز به خونه جديد عادت نكردي شبها هر جايي كه شما بگي بايد بخوابم
كلي كتاب قصه رديف مي كني كه برات بخونم
بعد هم...........
بعد هم يه كوچولو بازي كنيم هنوز از پله هاي جلوي در مي ترسي و خودت از روشون عبور نمي كني
هر چند كه خونه مامان جون همه طبقه هارو خودت به تنهايي ميري و ميايي
ولي خوب اينجا يه خوبي داره حما ودستشويي رو دوست داري ديگه خانومي شدي براي خودت عزيزم تنهايي دستشويي ميري واصلا به من نيازي نداري اين جابجايي انگار كلي بزرگت كرده
اتاقت رو خيلي دوست داري در عرض صدم ثانيه اتاقت رو تبديل مي كني به شهر بازي
توي نقاشي كلي پيشرفت كردي بعبعي و گل و درخت و انار و سيب وچشم چشم دو ابرو و.............. كلي هنر هاي ديگه به هنرهاي گل سرسيبدم اضافه شده
توي زبان هم شكر خدا پيشرفت كردي آنقدر Antرو بانمك ميگي و باذوق و شوق كه به فكر افتادم خودم هم با شما دوباره شروع كنم
دوست دارم عزيزم
الهي اوني كه دوربين رو دزديده كچل شه كه من الان حسرت تك تك عكسهات بخورم